✍منصور پایمرد *اهدای یک میراث فرهنگی و انتشار «در سایه ی سرو سخن»*؛ روایتی از پاسداشت *دکتر ابراهیم قیصری* مقدمه پاییز امسال،فرصتی فراهم آمد تا بار دیگر نام دکتر ابراهیم قیصری، پژوهشگر برجسته و حافظپژوه توانا، در فضای فرهنگی کشور با احترام و قدردانی شنیده شود. اقدام کمنظیر او در اهدای کتابخانه شخصی اش با […]
✍منصور پایمرد
*اهدای یک میراث فرهنگی و انتشار «در سایه ی سرو سخن»*؛
روایتی از پاسداشت *دکتر ابراهیم قیصری*
مقدمه
پاییز امسال،فرصتی فراهم آمد تا بار دیگر نام دکتر ابراهیم قیصری، پژوهشگر برجسته و حافظپژوه توانا، در فضای فرهنگی کشور با احترام و قدردانی شنیده شود. اقدام کمنظیر او در اهدای کتابخانه شخصی اش با بیش از ده هزار عنوان کتاب به شهر جم، نه تنها حرکتی فرهنگی، بلکه نمادی از بخشندگی علمی و احساس مسئولیت اجتماعی یک اندیشمند بود. همزمان با این رویداد، آیین باشکوهی برای افتتاح کتابخانه و بزرگداشت این پژوهشگر فرهیخته برگزار شد و جشننامهای ارزشمند با عنوان « در سایه ی سرو سخن» به کوشش آفای محمد ولیزاده نیز منتشر گردید.
*آغاز یک ابتکار فرهنگی*
در یکی از روزهای پایانی مردادماه، محمد ولیزاده با من تماس گرفت. آخرین دیدارمان به بیش از یک سال پیش، در مراسم ختم زندهیاد دکتر عزیز شبانی در فیروزآباد بازمیگشت. پس از احوال پرسی و یادکرد از دوست فقیدمان، خبری مهم و شوقانگیز را با من در میان گذاشت: دکتر ابراهیم قیصری کتابخانه شخصی خود را – شامل بیش از ده هزار جلد کتاب – به شهر جم اهدا کرده است.
به دنبال این اقدام، با میانداری ولی زاده و همکاری شهردار و شورای شهر جم ، آیین بزرگداشتی را تدارک دیدند تا ضمن تجلیل از مقام علمی و فرهنگی دکتر قیصری، کتابخانه اهدایی وی نیز افتتاح شود. ولیزاده از حضور استادانی چون دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر اصغر دادبه، دکتر نیّری، دکتر حسامپور و دیگر چهرههای سرشناس ادبیات در این مراسم خبر داد و از من نیز برای حضور در این مراسم دعوت کرد. اما موضوع اصلی گفتوگویش هنوز باقی مانده بود.
او گفت:«در کنار این مراسم، مشغول تهیه جشننامهای برای بزرگداشت دکتر قیصری هستم و از استادان، دوستان و شاگردان او خواستهام یادداشتی در گرامی داشتش بنویسند. شما نیز با توجه به آشنایی و مراوده ای که با او دارید، مقالهای در این زمینه بنویسید.»
با وجود کمبود وقت،به پاس احترام و ارادتم به دکتر قیصری، این درخواست را پذیرفتم و مطلبی نوشتم و مدتی بعد برایش ارسال کردم.
*مراسمی بهیادماندنی*
دو سه روز پیش از برگزاری آیین افتتاح، آقای ولیزاده بار دیگر برای هماهنگی تماس گرفت، اما ابتلای ناگهانی من به آنفلوآنزا باعث شد از شرکت در مراسم بازبمانم.
بعد شنیدم که آیین افتتاح کتابخانه با شکوهی کمنظیر و با استقبالی گسترده برگزار شده است؛ مراسمی که به گفته حاضران، هم در شأن شخصیت علمی دکتر قیصری بود و هم نمادی از قدرشناسی یک شهر نسبت به فرهنگ.
*«در سایه ی سرو سخن»؛ جشننامهای در معرفی یک عمر پژوهش*
دو هفته پس از مراسم،جشننامه «در سایه ی سرو سخن» به دستم رسید. کتابی که در همان نگاه نخست، با طراحی زیبا، قطع مناسب و چاپ آراستهاش، نشان از دقت و تلاش گردآورنده اش داشت. گردآوری این اثر را آقای ولیزاده تقبل کرده بود، آن هم در شرایطی که او همزمان مشغول هماهنگی با استادان، آمادهسازی آیین بزرگداشت و انتقال کتابخانه عظیم دکتر قیصری از تهران به جم بود.
این جشننامه در بیش از ۵۰۰ صفحه و در قالب هشت فصل تدوین شده است؛مجموعهای که هم پژوهشگران ادبیات را راضی میکند و هم برای علاقهمندان عمومی فرهنگ خواندنی است.
برای دوری از درازدامن نشدن مطلب تنها گزارشی از چند فصل این جشننامه به دست می دهم:
· فصل اول:
این فصل به گفتوگوی بلند ولیزاده با دکتر قیصری اختصاص دارد؛ گفتوگویی که در آن استاد از سالهای پررنج خود میگوید: سالهای انزوا، بیمهریهای اداری، مهاجرتهای ناگزیر و رنجهایی که بر روح و روان او سنگینی کرده است. او در آغاز گفتوگو میگوید: «سالهایی که توانایی گفتار و سخن داشتم، در کنج انزوا تمام شد و اکنون سر پیری به سراغم آمدهاید.» این فصل برای کسانی که مسیر علمی استاد را دنبال کردهاند، گویای بسیاری ناگفتههاست و تصویری روشن از مجاهدتهای او در حوزه آموزش و پژوهش ارائه میدهد.
· فصل دوم: استاد ابراهیم قیصری به روایت دیگران
در این فصل، نوشتهها و شعرهای چهل تن از استادان، ادیبان، دوستان و شاگردان دکتر قیصری گردآوری شده است. این مجموعه همچون آینهای، جنبههای مختلف شخصیت او را بازتاب میدهد: دلسوزی و فروتنی، عشق به ادبیات، پایبندی به اخلاق علمی، سختکوشی و استقلال فکری.
در این میان، پاسخ به این پرسش نیز مطرح شده است: چرا دکتر قیصری کتابخانه خود را به زادگاهش، ماهشهر، اهدا نکرد؟
در یکی از یادداشتهای استادان آمده است که شورای فرهنگی ماهشهر، نام «فرهنگسرای دکتر قیصری» را دراین پیرانه سری استاد، تغییر داده و نام دیگری بر آن نهاده است؛ بیمهریای که به دلخوری و رنجش به حق استاد از شهردار و شورای شهر و… انجامید و تصمیم او برای اهدای کتابخانه به شهر جم را توجیه میکند.
· فصل سوم: چند نقد از استاد ابراهیم قیصری بر چند کتاب
جلوهای از گستره علایق علمی قیصری را نشان می دهد
این فصل برای خوانندگانی مانند من که او را عمدتاً در حوزه ادبیات کلاسیک میشناختند، مطالعه نقدهایش بر رمان «گرداب» اثر میخائیل شولوخوف و مقایسه آن با داستان رستم و سهراب، یا بررسی دفتر شعر محمد زهری، افق تازهای از گستره ی مطالعات او را نشان می دهد.
· فصل ششم: نامههایی با ارزش تاریخی
یکی از ارزشمندترین بخشهای جشننامه، نامههای دکتر غلامحسین یوسفی – استاد نامدار ادبیات فارسی – خطاب به دکتر قیصری است. این نامهها با دستخط اصلی دکتر یوسفی منتشر شده و گواه پیوند عمیقی است که از رابطه استاد و شاگردی آغاز شد و به دوستی و همدلی علمی انجامید.
*اهمیت فرهنگی این حرکت*
اهدای کتابخانه دکتر قیصری را میتوان حرکتی فرهنگی،اجتماعی و حتی تربیتی دانست؛ انتقال تجربهها و اندوختههای یک عمر پژوهش به شهری که اکنون نام او را با احترام بر زبان میآورد.
جشننامه «در سایه ی سرو سخن» نه فقط مجموعهای در تجلیل یک استاد، بلکه سندی فرهنگی است که بخشی از تاریخ معاصر پژوهش ادبی را ثبت میکند. در روزگاری که بسیاری از ارزشهای فرهنگی به حاشیه رانده شده، چنین حرکتهایی یادآور آن است که هنوز فرهنگدوستانی هستند که باور دارند دانش، بخشیدنیترین دارایی انسان است.
*سخن آخر*
تلاشها و دلسوزیهای محمد ولیزاده و دلسوزان فرهنگ دوست دیگری که در برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر قیصری،انتقال کتابخانه و تدوین جشننامه «سرو سخنگستر» در زمانی کوتاه مشارکت داشتند، شایسته قدردانی اند .
برای دکتر ابراهیم قیصری، این چهره فروتن و اثرگذار عرصه ادب فارسی، و همه کسانی که در این حرکت فرهنگی سهمی داشتهاند، سلامتی و توفیق روزافزون آرزو میکنم.

Saturday, 22 November , 2025