✍️مينا خوئيني در روزگاری كه اينترنت برای مردم به يك امكان حياتی تبديل شده، خبر شكل‌گیری «اينترنت سفيد» يا همان دسترسی ويژه برای مسئولان، يك علامت سؤال بزرگ در ذهن جامعه ايجاد كرده است: چرا همان شبكه‌ای كه مردم به آن نياز دارند، برای مسئولان آزاد و بدون محدوديت است، اما برای خود مردم با […]

✍️مينا خوئيني
در روزگاری كه اينترنت برای مردم به يك امكان حياتی تبديل شده، خبر شكل‌گیری «اينترنت سفيد» يا همان دسترسی ويژه برای مسئولان، يك علامت سؤال بزرگ در ذهن جامعه ايجاد كرده است:
چرا همان شبكه‌ای كه مردم به آن نياز دارند، برای مسئولان آزاد و بدون محدوديت است، اما برای خود مردم با قفل و فيلتر و كندی همراه شده؟

از نگاه اجتماعی، اين سياست فقط يك تفاوت فنی نيست؛ بلكه توليد يك رابطه‌ی نابرابر ميان دو گروه است:
گروهی كه به دليل داشتن قدرت، از امكانات كامل و بی‌دردسر استفاده می‌كند، و گروهی كه مجبور است با نسخه ناقص و محدودشده سر كند. نتيجه‌ی چنين تصميمی، پيش از هرچيز، كاهش اعتماد اجتماعی است. جامعه وقتی احساس كند قواعد برای همه يكسان نيست، حس «بی‌عدالتی ادراكی» به تدريج در ذهنش رشد می‌كند؛ احساسی كه حتی اگر آمار و توجيهات رسمی خلاف آن را بگويند، در تجربه‌ی روزمره مردم ثابت مي‌ماند.

اينترنت دوطبقه‌ای، علاوه بر جنبه احساسی، يك تبعيض ساختاری هم ايجاد می‌كند. گروهی كه محدوديت ندارد، تصويری كامل‌تر و واقعی‌تر از جهان دارد؛ اما مردم مجبورند از پشت ديوار فيلترها جهان را ببينند. اين اختلاف دريافت، به مرور زمان باعث می‌شود تصميم‌گيران از واقعيت‌های اجتماعی فاصله بگيرند، چون با همان ابزارهای آزاد به دنيا نگاه می‌كنند، اما سياست‌هايی می‌سازند كه متناسب با تجربه محدودشده‌ی مردم نيست. اين شكاف شناختی، كيفيت حكمرانی را به شكل مستقيم كاهش می‌دهد.

تبعات اقتصادی هم كم‌اهميت نيست. كسب‌و‌كارها، استارتاپ‌ها و فعالان اقتصادی برای رقابت نياز به دسترسی آزاد دارند. وقتی مردم و فعالان اقتصادی پشت ديوار محدوديت باشند اما بخش مسئولان از آن عبور كند، رشد اقتصادی و نوآوری آسيب می‌بيند. اينترنت آزاد اگر امنيت دارد، بايد برای همه امن باشد؛ اگر ندارد، چرا برای بخشی از حاكميت مجاز است؟

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، سياست اينترنت سفيد يك پيام نمادين بسيار مهم به جامعه می‌فرستد:
«زندگی شما و زندگی مسئولان دو جهان متفاوت است.»
چنين پيامی باعث فرسودگی روانی، حس بی‌قدرتی جمعی و كاهش مشاركت اجتماعی می‌شود. جامعه‌ای كه به تصميم‌گيرانش بی‌اعتماد شود، ديگر وارد گفت‌وگو و همكاری سازنده نمی‌شود؛ بلكه به سمت فاصله گرفتن و بی‌تفاوتی می‌رود.

در نهايت، مسئله فقط سرعت اينترنت يا آزاد بودن چند سايت نيست؛ مسئله احترام به اصل برابری و حق دسترسی يكسان به اطلاعات است. هرجا كه دسترسی طبقه‌بندی شود، اعتماد فرسوده می‌شود؛ و هرجا اعتماد فرسوده شود، جامعه از درون تضعيف می‌گردد.

اينترنت سفيد، حتی اگر از نگاه طراحانش يك اقدام فنی يا امنيتی باشد، از نگاه جامعه يك علامت نابرابری آشكار است. و حكمرانی مدرن مدت‌هاست ثابت كرده كه هيچ چيز به اندازه نابرابری در دسترسی به اطلاعات، جامعه را دچار شكاف و فرسايش نمی‌كند

  • نویسنده : مينا خوئيني نصیر بوشهر انلاین