✍ عبدالحمید قیصری یادی نامی نگاهی مرحوم ایرج صغیری بعد از اجرای موفق قلندر خونه در مراسم جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۴ به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد به عبارتی همزمان باهم به استخدام وزارت فرهنگ وهنر در آمدیم یادم است در آبانماه سال ۱۳۵۶ که رسول پرویزی فوت کرد بود درجمع همکاران […]
✍ عبدالحمید قیصری
یادی نامی نگاهی
مرحوم ایرج صغیری بعد از اجرای موفق قلندر خونه در مراسم جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۴ به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد به عبارتی همزمان باهم به استخدام وزارت فرهنگ وهنر در آمدیم
یادم است در آبانماه سال ۱۳۵۶ که رسول پرویزی فوت کرد بود درجمع همکاران در محل اداره کل از زندگی رسول پرویزی برایمان تعریف میکرد از عضویتش درمجلسین شورای ملی و سنا از دستیابیش به مقام ومنصب های سیاسی وقت ازجمله معاون نخست وزیر شدنش از داستان نویسی هایش از جمله از کتابهای شلوار وصله دار و لولی سرمست که هرکدام چندین بار تجدید چاپ شده اند از انتشار هفته نامه آئینه جنوب از افشاگریش در مورد انتخابات و تبعیدش به بستک واز رفاقتی و رفت آمدی و که بین او و آن مرحوم وجود داشت صحبت میکرد صحبت های مرحوم ایرج بحدی شیرین ودلنشین بود هرشنوندیی را سرجای خود میخکوب میکرد .
بعداز آن زمان به تهران مهاجرت کرد ولی دراستخدام وزارت خانه بود تا اوایل دهه ۷۰ ۱۳ که آقای افراشته به عنوان مدیر کل انتخاب ومعرفی شد .
آقای افراشته به اقدامی اساسی دست زد و تمامی افرادی که در اداره کلااستخدام رسمی بودند ولی در ادارات دیگر مامور بودند را فراخوان
بودند را فراخواند مرحوم صغیری هم یکی ازهمین افراد بود که بنا به سفارش وزیر وقت بسیار مورد احترام مدیر کل قرار داشت .
مدیر کل وقت ساختمان فعلی تعزیرات را که به داییش آقای حاج حسین عصار سنگی به عنوان اداره کل اجاره کرده بود اطاقی به ایشان اختصاص داد بعلت کمبود اطاق میز من به عنوان معاون امور کتابخانه ها و اقای گل محمدی مسئول هنری هم درهم اطاق مستقر بودم .
معمولا اطاق ما بیشترین مراجعه کننده را داشت .
درزمان مدیرکلی آقای افراشته و کارشناسی مرحوم ایرج صغیری بوشهر صاحب ساختمان سالن نمایش گردید . معمولا ایرج کتابهای مختلفی به همراه داشت و قسمت هایی از داستان ها و یا فیلم نامه را برایم میخواند.
دریکی از روز ها برای افرادی که دراطاق حضور داشتند از کتاب حضرت حافظ برای همه فال گرفت غزل شماره ۳۸۰ از دیوان حافظ بنام من شد وآن مرحوم آن را باسبک وسیاق خودشان قرائت کرد .
– بارها گفتهام و بار دگر میگویم
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم
گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
میسرایم به شب و وقت سحر میمویم
یاد ونامش گرامی
- نویسنده : عبدالحمیدقیصری نصیر بوشهر
Thursday, 11 September , 2025