در حالی که بسیاری از شهرهای جهان شب را زمان آرامش و آسودگی می‌دانند، برای مردمی که جنگ ۱۲ روزه را پشت سر گذاشتند، شب به صحنه‌ای از آزمون، آتش و ایثار بدل شد. این نبرد از روز آغاز نشد؛ شبی شروع شد که نخستین انفجار، سکوت خانه‌ها و خواب کودکان را در هم شکست […]

در حالی که بسیاری از شهرهای جهان شب را زمان آرامش و آسودگی می‌دانند، برای مردمی که جنگ ۱۲ روزه را پشت سر گذاشتند، شب به صحنه‌ای از آزمون، آتش و ایثار بدل شد. این نبرد از روز آغاز نشد؛ شبی شروع شد که نخستین انفجار، سکوت خانه‌ها و خواب کودکان را در هم شکست و ورق تازه‌ای در تاریخ مقاومت ورق خورد.
با آغاز حملات شبانه، دشمن صهیونیستی خانه‌ها، محله‌ها و حتی رؤیای کودکان را هدف گرفت. بسیاری از خانواده‌ها هنوز باور نکرده بودند که جنگ شروع شده است که صدای موشک‌ها خواب را برای همیشه از آنان گرفت. خانه‌هایی که چراغشان روشن بود، دقایقی بعد در تاریکی آوار فرو رفتند. کودکانی که با امید فردا به خواب رفته بودند، دیگر بیدار نشدند و پدر و مادرانی که برای امنیت فرزندانشان دعا می‌کردند، درست کنار همان فرزندان به شهادت رسیدند.
در همین شب‌ها، لحظات تلخی رقم خورد که تاریخ آن‌ها را فراموش نخواهد کرد؛ شهادت سرداران و فرماندهانی که در خانه‌هایشان و در کنار خانواده هدف حملات مستقیم قرار گرفتند. دشمن تصور می‌کرد با حذف چهره‌های برجسته مقاومت، روحیه مردم در هم خواهد شکست؛ اما خون این شهدا، نه‌تنها ضربه‌ای به اراده ملت نزد، بلکه به نماد تازه‌ای از استقامت بدل شد. فرماندهانی که در لحظه شهادت اسلحه به دست نداشتند، اما با ایستادن در برابر انفجار، سپر خانواده‌های خود شدند.
در اوج بمباران‌ها، همراهی و همدلی مردم تصویری متفاوت از جنگ ساخت. مردی که خانه‌اش ویران شده بود، به کمک همسایه شتافت؛ زنی که عزادار سه فرزندش بود، همچنان برای دیگران غذا می‌پخت؛ و پیرمردی که از زیر آوار نجات یافته بود، با صدایی لرزان اما محکم می‌گفت: «ایستادگی راه ماست.»
رسانه‌ها نیز در ثبت واقعیت‌های جنگ نقشی تعیین‌کننده داشتند. تصاویر کودکان بی‌گناه زیر آوار، پدرانی که پیکر خانواده‌های‌شان را در آغوش گرفته بودند و مادرانی که در تاریکی نام فرزندانشان را فریاد می‌زدند، جهان را در برابر حقیقت قرار داد؛ حقیقتی که انکارشدنی نبود.
با وجود این همه ویرانی، هر صبح از دل همان شب‌های خونین طلوع می‌کرد. مردم آوار را کنار می‌زدند و زندگی را دوباره بنا می‌کردند؛ گویی می‌خواستند به دشمن نشان دهند که ویرانی خانه‌ها به معنای خاموشی امید نیست.
جنگ ۱۲ روزه نشان داد شهادت در خانه و در کنار خانواده، اوج مظلومیت است؛ اما از دل همین مظلومیت، عمیق‌ترین و پایدارترین شکل مقاومت زاده می‌شود. کودکانی که پدر را از دست دادند، امروز حامل پرچم مقاومت‌اند؛ زنانی که همسرانشان شهید شدند، به ستون‌های جامعه تبدیل شدند؛ و سردارانی که «در آغوش خانواده» آسمانی شدند، نامشان چراغ راه نسل‌های بعد شده است.

جنگ ۱۲ روزه تنها رویدادی کوتاه در تقویم نبود؛ روایتی از شب‌هایی بود که مردم با مرگ روبه‌رو شدند، اما در برابر آن زانو نزدند. دشمن خواب را از آنان گرفت، اما نتوانست امید را بگیرد. خانه‌ها ویران شد، اما اراده مردم پابرجا ماند. روشنایی‌ای که در دل آن شب‌های تاریک زنده ماند، میراثی است که هنوز در قلب این سرزمین می‌درخشد.

  • نویسنده : رباب پرویزی زاده نصیر بوشهرانلاین