دكتر مينا خوييني كوچ و مدرس توسعه فردي و سازماني این روزها هر جا صحبت از نسل‌های جدید به میان می‌آید، موجی از تحلیل‌ها و قضاوت‌ها به چشم می‌خورد. از محافل خانوادگی گرفته تا شبکه‌های اجتماعی، هر کسی خود را صاحب‌نظر می‌داند؛ گویی «کارشناس امور نسلی» بودن نیاز به تخصص و داده علمی ندارد. اما […]

دكتر مينا خوييني
كوچ و مدرس توسعه فردي و سازماني

این روزها هر جا صحبت از نسل‌های جدید به میان می‌آید، موجی از تحلیل‌ها و قضاوت‌ها به چشم می‌خورد. از محافل خانوادگی گرفته تا شبکه‌های اجتماعی، هر کسی خود را صاحب‌نظر می‌داند؛ گویی «کارشناس امور نسلی» بودن نیاز به تخصص و داده علمی ندارد. اما پژوهش‌های معتبر نشان می‌دهند این رویکرد نه‌تنها به شناخت بهتر نسل‌های تازه کمک نمی‌کند، بلکه آسیب‌های جدی به همراه دارد.

نخستین آسیب، گرفتار شدن در *کلیشه‌ها و تعمیم‌های سطحی* است. برچسب‌هایی مانند «نسل تنبل»، «نسل گوشی‌به‌دست» یا «نسل بی‌اعتماد»، نه تصویری دقیق از واقعیت، بلکه بازتابی از سوگیری‌ها و قضاوت‌های شتاب‌زده‌اند.
چنین کلیشه‌هایی تجربه‌های فردی و تنوع درون هر نسل را نادیده می‌گیرند و تصویری کاریکاتوری از جوانان ارائه می‌دهند.

از دل این نگاه کلیشه‌ای، *شکاف اجتماعی و نسلی* هم پررنگ‌تر می‌شود.
وقتی نسل‌ها مدام با برچسب‌های منفی معرفی شوند، فاصله میان گروه‌های سنی بیشتر شده و سوءتفاهم‌ها عمیق‌تر می‌گردد؛ گویی شکاف نسلی یک واقعیت طبیعی است، در حالی که بخش مهمی از آن محصول همین قضاوت‌های نادرست است.

مشکل دیگر، *نادیده گرفتن داده‌های علمی* است. بسیاری از این تحلیل‌ها بر اساس تجربه‌های شخصی یا روایت‌های رسانه‌ای شکل می‌گیرند و کمتر به پژوهش‌های اجتماعی معتبر تکیه دارند. در چنین فضایی، حتی سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌های کلان نیز ممکن است بر پایه تصوراتی نادرست شکل بگیرند.

از سوی دیگر، این نوع روایت‌ها بر *خودانگاره‌ی نسل جوان* هم اثر می‌گذارند. وقتی یک نسل مدام با برچسب‌های منفی توصیف شود، بخشی از افراد همان تصویر را درونی می‌کنند و اعتمادبه‌نفس و هویت فردی‌شان آسیب می‌بیند.

نکته نگران‌کننده‌تر، *جابه‌جایی مرز میان تخصص و شهرت* است.
نسل Z امروز بیش از آنکه به پژوهشگران و متخصصان گوش دهد، به اینفلوئنسرها و چهره‌های پرمخاطب در شبکه‌های اجتماعی اعتماد می‌کند.
این جابه‌جایی، اگرچه نشانه تغییر الگوهای اعتماد است، اما بستر خطرناکی برای گسترش اطلاعات غلط و تحلیل‌های غیرمستند فراهم می‌آورد.

در نهایت باید پذیرفت که نسل‌ها واقعیتی پیچیده‌اند و شناخت آن‌ها نیازمند دقت و تکیه بر داده‌های علمی است. تبدیل شدن همه به «کارشناس نسلی» بدون ابزار تحقیق و تخصص، بیشتر از آنکه به فهم جامعه کمک کند، به بازتولید کلیشه‌ها و تعمیق شکاف‌ها منجر می‌شود. گفت‌وگو درباره نسل‌های جدید اگر بخواهد مفید باشد، باید از قضاوت‌های شتاب‌زده فاصله بگیرد و بر بنیان پژوهش و داده استوار شود.

  • نویسنده : دکتر مینا خویینی نصیر بوشهر