یکی از چالش‌های اساسی عرصه سیاسی ایران، عملکرد گروه‌ها و احزاب سیاسی بوده است ، که به نظر می‌رسد سیاست را نه به عنوان ابزاری برای تحقق تحولات اجتماعی معنادار و بهبود شرایط زندگی مردم، بلکه به عنوان وسیله‌ای برای کسب و حفظ قدرت و منافع شخصی یا گروهی خودشان دنبال کرده اند. این رویکرد […]

یکی از چالش‌های اساسی عرصه سیاسی ایران، عملکرد گروه‌ها و احزاب سیاسی بوده است ، که به نظر می‌رسد سیاست را نه به عنوان ابزاری برای تحقق تحولات اجتماعی معنادار و بهبود شرایط زندگی مردم، بلکه به عنوان وسیله‌ای برای کسب و حفظ قدرت و منافع شخصی یا گروهی خودشان دنبال کرده اند. این رویکرد پیامدهای متعددی برای جامعه و نظام سیاسی ایران به دنبال داشته است .
تقریبا اکثر احزاب و گروه‌های سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، به جای تمرکز بر مسائل واقعی مردم مانند عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، جوان گرایی در سیستم مدیریتی کشور، آزادی‌های سیاسی و توسعه فرهنگی، سیاست را به عرصه‌ای برای رقابت‌های داخلی و جلب حمایت‌های سیاسی برای به قدرت و ثروت رسیدن خودشان تبدیل کرده‌اند. در این روند، با کمال تآسف، توجه به مطالبات واقعی جامعه کمتر شده و جای آن را مناسبات قدرت، سهم‌خواهی و منافع محدود شخصی ، باندی و گروهی گرفته است.
این مسئله باعث شده تا احزاب بیشتر به دنبال حفظ جایگاه خود در قدرت باشند تا اصلاحات واقعی و پایدار. چنین عملکردی باعث شده است که سیاست‌ورزی بیشتر به نمایش‌های قدرت و دعواهای جناحی محدود شود و مردم احساس کنند که حضور یا انتخاب آن‌ها تغییر بنیادینی ایجاد نمی‌کند
گرچه یکی از دلایل اصلی این وضعیت، ضعف ساختارهای حزبی و نهادهای مدنی در ایران است اما احزاب به ندرت دارای بنیان‌های اجتماعی گسترده و ریشه‌دار هستند و بسیاری از آن‌ها بیشتر به صورت تشکیلاتی محدود و متکی به رهبران خاص عمل می‌کنند. در نتیجه، این گروه‌ها کمتر پاسخگوی مطالبات اجتماعی و کمتر درگیر در فرآیندهای واقعی تغییرات اجتماعی می‌شوند.
این ضعف فکری و ساختاری موجب شده است تا گروه‌ها بیشتر خود را در منازعات قدرت ببینند تا در خدمت جامعه و به محضی که به مسئولیتی رسیدند فراموش می کنند چه عواملی باعث شد تا بر آن مسند تکیه بزنند . این افراد سست عقیده و پست پرست به جای داشتن کارکردهای واقعی حزبی، دوستان همراه شان را که عقلانی پا به عرصه سیاست برای خدمت به مردم گذاشته اند ابزارهایی سیاسی و تبلیغاتی برای خودشان تعریف کرده اند . غافل از اینکه بازنده اصلی در افکار عمومی و تاریخ خودشان هستند و این افراد به سرعت تاریخ مصرف شأن تمام می شود و جایگاه خودشان را در بین مردم از دست خواهند داد . گرچه ممکن است با تعریفی که از فعالیت های سیاسی و اجتماعی برای خودشان تصور کرده اند خیلی هم برایشان مهم نباشد
اکنون کار به جایی رسیده است که فضای سیاسی ایران به خمودگی و بی تفاوتی محض کشیده شده است و در آینده با این شیوه های رفتاری فعالیت های سیاسی ، اجتماعی ، کم رنگ تر خواهد شد. بویژه اینکه محدودیت‌های قانونی، نظارتی و امنیتی باعث شده‌اند که مدیران در عملکرد نیز محدود شوند و به تبع آن فعالیت‌های حزبی و سیاسی هم محدودتر شود و بسیاری از گروه‌ها به جای توسعه پایگاه‌های مردمی، دست از فعالیت های تشکیلاتی بردارند . با نگاهی به فعالیت های گذشته احزاب و گروه ها با شرایطی که پشت سر گذاشته اند، ناظر این بوده ایم که سیاست‌ورزی بیشتر در قالب بازی‌های سیاسی و مناسبات قدرت دنبال شده اند و امکان شکل‌گیری تحولات اجتماعی معنادار و مستمری شکل نگرفته است .
در نتیجه رفتارآن دسته از گروه‌ها و احزاب سیاسی که سیاست را به عنوان ابزاری برای منافع خود می‌دانسته اند، باعث بی اعتمادی عمومی به سیاست و سیاست‌مداران شده است. این کاهش اعتماد، مشارکت سیاسی وفرصت‌های اصلاحات و توسعه سیاسی و اجتماعی را محدود کرده و نوعی بی تفاوتی را بر جامعه حاکم کرده است ،
قدرت اله رحیمی