بسمه تعالی *خاطرات سال* *1354کازرون ==اهواز* *فردای آن روز پس از* *صرف صبحانه روانه غار شاهپور شدیم از جاده باریک وخاکی گذشتیم به یک رودخانه کم عمق رسیدیم جریان آب تند بود از عرض رودخانه عبور کردیم اب تا ارتفاع کف ماشین می‌رسید* *برای اینکه ماشین خاموش نشود بطور پر گاز از رودخانه گذشتیم از […]

بسمه تعالی
*خاطرات سال* *1354کازرون ==اهواز*
*فردای آن روز پس از* *صرف صبحانه روانه غار شاهپور شدیم از جاده باریک وخاکی گذشتیم به یک رودخانه کم عمق رسیدیم جریان آب تند بود از عرض رودخانه عبور کردیم اب تا ارتفاع کف ماشین می‌رسید* *برای اینکه ماشین خاموش نشود بطور پر گاز از رودخانه گذشتیم از سربالائی کوه بالا رفتیم به دامنه کوه رسیدیم در بالای کوه دهانه غار دیدن میشد بالا رفتن از کوه بسیار سخت طاقت فرسابود به آرامی وبا احتیاط کامل بالا می‌رفتیم پس از حدود یک ساعت به دهانه غار رسیدیم دهانه غار بقدری بزرگ‌ بود که یک بالگرد می توانست وارد غار بشود در مقابل ما یک مجسمه سنگی عظیم از یک سرباز* *ساسانی-یااشکانی که یک دست نداشت خود نمائی* *میکرد انتهای غار ادامه داشت میگفتند تا کنون چندین اکیب غار نورد بدرون غار رفته‌اند اما به انتهای غار نرسیده آمد*
*پس از بازدید از درون غار وتماشای مناظر اطراف از غار پائین آمدیم وکنار رود خانه اتراق و بساط ناهاررا پهن کردیم*
ادامه دارد

*قسمت آخر*
*سفر به کازرون =اهواز =دیلم*
*پس از برگشت از غارشاهپور سری به بازارکازرون زدیم قیمت ها بخصوص قیمت میوه جات خیلی پائین تراز بوشهر بودجناب رهنما یک گونی هندوانه روی قپان گذاشت شاید 60کیلو شدکیلویی 3ریال میدان میوه وتره بار شهر خیلی شلوغ بود جناب رهنما می‌گفت روز های جمعه از بوشهر* *وشیراز خیلی ها برای خرید می‌آیند گوشت* *وحبوبات وسبزیجات وپیاز وسیب زمینی وبامیه وبخصوص مرکبات بسیار ارزان تر از بوشهر بودچرخی هم در خیابان های محدود شهر زدیم ارزانی وفراوانی اجناس بسیار محسوس بودشب شد به خانه* *برگشتیم آن شب خیلی به اهل خانه زحمت دادیم حاج خانم مادر گرامی جناب رهنما شام مفصلی تدارک دیده بودند*
*فردای آن روزروانه اهواز شدیم جناب رهنما عذر خواهی کرد گفت دربرگشت نمی خوام بخاطر من راهتان را طولانی کنید از همه خدا حافظی کرد*
*جاده اهواز بیشتر جاده شرکت نفتی بود تردد در آن بسیار کم وجاده بسیار خلوت بودهرده دقیقه یا بیست دقیقه یک کامیون ویا خودرو شرکت نفتی عبور میکرد آب نما های زیادی بین راه بودکه موقع عپوراز درون انهادید جاده صفر میشد بیشتر جاده را جناب زرشناس رانندگی کرد حدود ساعت 2ظهر به اهواز رسیدیم کنار کارون در هتل *رویال استریا* *اقامت کردیم هتل بسیار مجلل وتمیزی بود چون اطاق ها دو تخته بود مجبور شدیم دو‌ اطاق اجاره کنیم اطاق ها مشرف به کارون بود کمی استراحت کردیم عصر از هتل بیرون رفتیم کنار کارون پر بود از دکه های غذا خوری ودل وجگر وبستنی چون شام در هتل بودیم فقط فالوده شیرازی خوردیم وبرکشتیم شام از ساعت 9الی 10/5 وبصورت سلف سرویس بود انواع اغذیه واشربه وسالاد ودسر روی میز بزرگی چیده شده بود جواد سلامی به شوخی گفت مواظب باشید نترکید بشقاب ها را پر کردیم من یادمه ماهی سرخ کرده حلوا با مقداری سالاد وکیک بعنوان دسر انتخاب کردم وحسین مردانی ماهیچه وسالاد ودسر. خلاصه بعد شام برنامه دولنا شروع شد بازی دولنا یک کارت با تعدادی شماره است یک نفر شماره ها را میخواند هر کی زود تر کارت خودش را کامل میکرد می‌گفت دولنا. دولنا یعنی من برنده شدم وجایزه را میبرد من وجناب زرشناس در یک اطاق وجناب سلامی وجناب مردانی در اطاق دیگر اتراق کردیم فردا صبح جهت صرف صبحانه روانه سالن مخصوص شدیم وسط سالن میز درازی چیده بودند دور تا دور میز کاسه های پر لوبیا وعدس واش‌گرم انقدر متنوع بود که انتخاب مشکل میشد در گوشه سالن تخم مرغ نیمرو واش حلیم وشیرگرم وچای داغ سر میز لبنیات چندنوع پنیر وخامه عسل وکره مربا پس از صرف صبحانه جهت گردش در شهر آماده شدیم اولین موضوئی که توجه مارا جلب کرد زبان عربی بود اهالی محل واصناف اکثرا عربی حرف میزدند خیابان های تمیزی داشت با پیاده رو های سرپوشیده مغازه ها مملو از اجناس خارجی بود یادم افتادکه روغن ماشین را باید عوض کنیم یک تعویض روغنی پیدا کردیم از بد شانسی ما پیچ کارتر باز نمیشد استادکار هر چه کرد وچندین آچاررا اهرم کرد باز هم‌پیچ باز نشد آخرش منصرف شد راستی یادم رفت بگم دیروز نزدیکی ظهر که وارد اهواز می‌شدیم لاستیک عقب ترکید لاستیک را در آوردیم استادکار مغازه وقتی لاستیک را دید گفت این لاستیک استاندارد نیست از این لاستیک تو اهواز گیرتان نمی یاد لاستیک دارای شیار های عمیق وپهن بود گفتیم ماشین روسی است اسمش هم روشه (مسکویچ) به چندین لاستیک فروشی سر زدیم همه اظهار تعجب میکردند از خرید لاستیک هم منصرف شدیم موقع آمدن توی جاده متوجه شدیم ماشین گرم میکند مجبور می‌شدیم برای خنک شدن موتور توقف کنیم وروی موتور آب میریختیم گفتیم حالا که پیچ کارتر باز نشد لاستیک زاپاس هم نتونستیم تهیه کنیم اقلا این عیب را رفع کنیم با ؟ پرس جو یک مکانیک پیدا کردیم گفت ایراداز رادیاتور است رادیاتور ماشین کوجک است باید عوض بشه خلاصه این دفعه موفق شدیم یک رادیاتور جیپ روش سوار کردند دور روز توی اهواز بودیم ساعت 10صبح روز سوم روانه شدیم مسیر ساحلی را انتخاب کردیم که ازبندر دیلم می‌گذشت ساعت حدود12ظهربه دیلم رسیدیم شهر کوچکی بود نه مسافرخانه ونه یک غذا خوری درست حسابی داشت من به بجه ها گفتم که سال 1341 کلاس هفتم را در دیلم خوانده بودم حالا دیلم نسبت به آن سال ها خیلی تغییر کرده من دوستانی در دیلم دارم شماره تلفن یکی را دارم میخواهید زنگ بزنم شماره اش 2121 است اسم دوستم آقای ماشاالله بویراتی است گفتند نه مزاحم نمی‌شیم کمی بگردیم وناهاروشام بخوریم سپس شبانه راهی بشیم صاحب غذا خوری گفت* *شب ممکن است توراه گم بشید چون مقداری از جاده خاکی است واداره راه داره جاده میزنه البته این اطلاعات را گاراژ دارکه که همان صاحب غذا خوری هم بود می‌گفت که ناهاروشام هم داشت بما هشدار میداد ولی ما توجه نکردیم میگفت ماه قبل چند شرکت نفتی گم شدند از تشنگی و گرمای آفتاب همگی تلف شدند،،،،بهرحال،،، ناهار ماهی هامور بود که بصورت قلیه درست کرده بودند البته بدون برنج ما آب قلیه را با نان خوردیم چون گرسنه بودیم خیلی چسبید بعد نوبت گوشت ماهی هامور رسید*
ادامه دارد*

  • نویسنده : نصیر بوشهرانلاین